حضرت زينب (س)؛ اسوه بلاغت و آزادگي

نويسنده: جواد سحرخيز
پاسداشت و صيانت از رخداد عاشورا در عين تلاش ابزاري كه هماره در طي اعصار كوشيده است سرخي گونه هاي حقيقت و تل خيمه هاي واژگون نينوا را در پس ابرهاي ترديد پنهان سازد به انديشه زيركانه و نگاه ژرف انديشي نياز داشته است تا از پس واژگاني حزن آلود، فرياد حق مداري خانداني جوانه زند و در اندك زماني به چشمان تاريخ مجال رويت حقيقت دهد و اين بار اين زينب؛ محبوبه مصطفي است كه در بهت معنادار تاريخ، بيان صريح آزادگان تاريخ مي گردد و سخنان آتشينش، بنيان كاخ تزويز امويان را خاكستر مي سازد.
بررسي و درك معنا دار حركت تبليغي زينب (س) پس از اين واقعه و تصوير ژرفي كه در نتيجه ابلاغ صحيح پيام آن مهم پديد مي آيد، را نمي توان انعكاسي از شوري احساسي و تبلورشعاري منتقم گونه از سوي او پنداشت. او امتداد پيامي است كه هرچه رساترادا شود نقاب تحريف را زودتر از چهره وارونه تاريخ خواهد برداشت.بررسي وجوه متفاوت اين حركت سرنوشت ساز، تنها مي تواند بخش اندكي از مسير دشواري را كه او در آن گام برداشت، مشخص سازد.
زينب(س) خود نيز به درستي مي دانست زاده و پرورده شرافت و عزت است و بي ترديد، علاوه بر اين آگاهي و پرورش ويژگيهاي متعالي شخصيتي اش، مشيتي الهي نيز وجود داشته تا، مرجعيت و حجيت فكري و اعتقادي او براي جامعه معناي بيشتري پيدا كند و رسالت سنگين پيام آوري حقانيت و مظلوميت شهداي كربلا را ايفا نمايد.گرچه پس از اين رخداد هر يك از كاروانيان در كوفه، شام و سپس مدينه، با خواندن خطبه، سرودن شعر، پاسخگويي به مخالفان و سوگواري، تأثير شگرفي از خويش برجاي گذاشتند، اما تأثيرژرف و معنا داري كه سخنان پرشور بانوي عارفه نينوا در اجتماع كوفه و شام برجاي گذاشت، از اثر كشته شدن شهيدان كربلا كمتر نبود.
اين حركت تبليغي كه با ندبه و گريستن بر پيكر پاك شهيدان آغاز گشت؛ چشمه اشك را در آن كويرغم گرفته جاري ساخت و چنان ماتم سرايي براي شهيدان نينوا صورت گرفت كه «قروة بن قيس حنظلي» نقل مي كند: به خدا سوگند زينب را هرگز فراموش نمي كنم كه براي برادرش ندبه مي كرد و با صوت حزين و قلب داغدار مي گفت: «اي محمد! فرشتگان آسمان بر تو درود فرستند، اين حسين(ع) است كه به خون آغشته و اعضايش قطع شده است. و دخترانت اسيرند. به خدا و محمد مصطفي و علي مرتضي شكايت مي برم» او كه از نهرهاي پاك و زلال جرعه هاي علم و معرفت مي نوشيد، به چشمه سار خالص و ژرف «وحي» متصل بود.
دانش و بينش اين بانوي پاك از «امامتي» بر مي خواست كه با رسالت نبوي پيوندي عميق داشت. اين پيوند و علم آموزي و بينش يابي از او موجودي شگفت انگيز پرورده و به جامعه عرضه كرده بود كه علم، فضل و دانايي را در كنار انجام مسؤوليت مقاومت و پايداري در برابر رنجهاي ناشي از شهادت امام حسين(ع) و اصحاب و ياران فداكارش به بار و ثمر مي نشاند.
آثار آموزشهاي علمي زينب (س) از مكتب امامت، علاوه بر عينيت در كلاسهاي تدريس و تفسير قرآن او كه به نشر معارف دين و تربيت و پرورش شاگردان ارزنده اي منجر گرديد، در خطبه هاي پرشور و حكيمانه اش نيز كه به هنگام اسارت در دست دشمن ايراد نمود، بروز و ظهور يافت.
خطبه ايشان در كوفه و خطاب به مردم در جهل فرو خفته و ناآگاه از حقانيت راه و نهضت امام حسين(ع) بسيار ژرف و غني و بيانگر دانش و فهم و معرفت خاص آن بانوي بزرگوار مي باشد.
محور تبليغات زينب (س)، تبيين مجدد ارزشهاي فراموش شده ديني، توصيف پيامبر (ص) و انتساب اهل بيت او، نكوهش مردمي كه واكنشي درباره جنايتهاي امويان از خود بروز ندادند، حمايت از قيام حسيني و جلوگيري از تحريف حادثه عاشورا بود. در واقع، او مي كوشيد از فرصت حضور در ميان مردم در بلاد گوناگون به بهترين وجه بهره برداري كند.
ورود زينب (س) به همراه كارواني دربند به كوچه هاي كوفه، همان شهري كه همواره كانون شيعيان و پايگاه دوستان مولاي متقيان علي(ع) به شمار مي رفت و اهل بيت پيامبر (ص) نيز تا چندي پيش در اين شهر با احترام بسيار زندگي مي كردند، به حركت تبليغي ايشان شتاب بيشتري داد. اختناق و فشار سياسي حاكم بر كوفه و تبليغات هدفمند از سوي ابن زياد، هيچ يك نتوانست بر عزم عقيله بني هاشم به افشاي زواياي خاموش آنچه رخ داده بود، خلل وارد سازد. اين گونه بود كه از مجال پيش آمده استفاده نمود و شروع به سخنراني كرد و فرمود: «... اي مردم كوفه، اي اهل نيرنگ و فريب، گريه مي كنيد؟ اي كاش هيچ گاه اشك چشمهايتان تمام نشود و هرگز ناله هايتان خاموش نگردد، همانا مثل شما، مثال زني است كه رشته خويش را پس از خوب تابيدن، باز مي كرد. شما سوگندهاي خود را دستاويز فساد، در ميان خويش قرار داده ايد، آيا در شما جز چاپلوسي و آلودگي و سينه هاي پركينه و تملق گويي كنيزان و خريدن ناز دشمنان دين، خصلتي هست؟» زينب (س) براي نشان دادن رابطه عميق ميان خود و اسراي دربند از پيامبر ( ص ) تعبير به پدر مي كند و با انتخاب اين واژه، مي كوشد خود و قافله اسيران را به درستي معرفي كند و نسبت خويش را با پيامبر يادآور شود تا همگان دريابند اهل اين قافله از كدام دودمان و قبيله اند و از اين راه افكار و احساسات مردم را در اختيار بگيرد و مردم ديگر آنان را با ديده اسير ننگرند و سپس به بزرگترين نقطه ضعف كوفيان يعني سست عنصري و پيمان شكني آنان اشاره مي كند و با اين كلمات و جملات مي خواهد آنان را بر اين خصلت آگاه سازد. و در فرازي ديگر از خطبه، با نگرش دقيق و ظريف با صفاتي همچون «درمان دردها» ، «چراغ راه امت»، «پناهگاه جمع» و... به معرفي شخصيت امام(ع) مي پردازد تا جاي شك و ترديدي براي آن قوم سست عهد باقي نماند. زينب (س) همچنان با مردم سخن مي گويد و آنان را كشنده حسين(ع) و خانواده پيامبر ( ص ) معرفي مي كند. اين گونه است كه سخنان او صحنه را به نفع او و همراهانش تغيير مي دهد، تا آنجا كه صداي مردم كوفه به گريه بلند مي شود. زنان موهاي خود را افشان كرده، خاك بر سر و روي خود مي ريزند.
زينب (س) با بيان اين سخنان ابتدا مي كوشد شايستگي و جايگاه آل ا... را در ميان مسلمين ياد آورشود و اين تأكيد در جنبه اي ديگر مي تواند ابعاد ظلم و ستمي را كه بر آنان وارد شده، مشخص سازد. اين بانوي دانشور و اديب در سخنان خويش تمثيلات و تشبيهات و كناياتي به كار مي برد تا به اين وسيله شدت خيانت و جنايت كوفيان را نمايان سازد و آنان را به عمق عملكرد تباهشان واقف گرداند. از منظر ايشان، جنايت كوفيان به گونه اي است كه «بيم آن مي رود آسمانها در هم شكافند و زمين از هم بگسلد و كوهها درهم گدازند».
تمثيلات و تعابيري ديگر همچون «گناهي كه زمين را انباشته است و آسمان را گرفته و تار ساخته است و اگر آسمان از اين اندوه سترگ خون ببارد جاي شگفتي نيست» به گونه اي ديگر شدت معصيت و جنايت عظيم آنها را نمايان مي سازد و كوفيان را به تفكر و تعمق وامي دارد.
زينب (س ) با تعبيرها و عبارتهايي بليغ و تمثيل و تشبيه و كنايات ادبي، مسؤوليت پيام رساني خويش را به نحو مطلوب به انجام مي رساند و كوفه را آگاهي هاي سياسي و اجتماعي مي بخشد و منقلب و آماده به رشد و بالندگي درآمدن بذرهايي مي كند كه با درايت و كياست و تدبير ژرف خويش و به وسيله زيباترين و تحول زا ترين واژه ها و عبارتها در سرزمين دلهاشان مي افشاند.
آن استاد بي معلم، نه تنها با مردم كوفه سخن مي گويد و آنان را بر آن كار زشتي كه مرتكب شده بودند ملامت و سرزنش مي كند، در دارالاماره ابن زياد نيز همچنان نيرومندانه مي ايستد و پرخاشگرانه سخن مي گويد و او را حقير و كوچك مي شمرد كه توان سخن گفتن را از او سلب مي كند.
مهمترين سخنرانيهاي ايشان در كوفه و در شام با حضور عبيدا... بن زياد و يزيد ابن معاويه ايراد شده است. اين خطبه ها ابعاد مختلفي دارند كه هر يك از اينها راهكاري جداگانه براي پيام آور نهضت كربلا در تبليغ بوده است.
سخنان حماسي آن حضرت ، در حضور ابن زياد وي را چنان به خشم مي آورد كه مي گويد : «اين زن سجع گوي و شاعر است و پدرش هم شاعر و سجع باف بود». زينب (س) درپاسخ مي فرمايد: اي پسر زياد! زن را با شعر و سجع چه كار است؟ من از اين كار رويگردانم، ولي اين سخن از سينه پرآشوبم برخاست.
از جمله القاب آن حضرت «الفصيحه و البليغه» بوده است. بشير بن خذيم اسدي در كتاب «لهوف» درباره خطبه ايشان دركوفه مي گويد: «نظرت الي زينب بنت علي.. كانها تفرغ من لسان امير المومنين...» » در آن روز به زينب دختر علي(ع) نگريستم، زيرا هرگز زني را سخنگوتر و زبان آور تر و ناطق تر از او نديدم. گويا به زبان پدرش امير مؤمنان سخن مي گفت. همانا او همراه با اشاره دست به مردم فرمود: ساكت شويد! ناگاه نفس ها در سينه حبس شد و زنگهاي كاروان از حركت ايستادند.
از همين رو، بسياري از علما و بزرگان، كلام زينب كبري را شبيه ترين سخنان به منطق علي (ع) مي دانند، و اين در حالي است كه امير مؤمنان علي (ع) خود فرمود: «انا لامراء الكلام.» ما ( اهل بيت ) اميران سخن و گفتار هستيم»
زينب (س ) در مدت حضور خويش در شام در محله اي به نام «دار الحجارة» اقدام به برپايي مراسم عزاداري نمود .تاثير حزن و اندوه عزاداران به آن جا رسيد كه شركت كنندگان تصميم گرفتند به خانه يزيد هجوم ببرند و او را به قتل برسانند. چندي بعد به مدينه بازگشته و در شهر پيامبر (ص) و در خانه خود به سوگواري مي پردازد، در اين مراسم عزاداري، هر روز زنان مدينه به ندبه و نوحه سرايي مي پردازند تا آنجا كه به تدريج زنان قبايل و عشاير، تصميم به خونخواهي شهداي كربلا مي گيرند و قيام مي كنند . هوشمندي و تدبير زينب (س) مهمترين عامل توفيق وي در تبليغ رسالت او بود، چنانكه پيش از رخدادعصر عاشورا به عقل و تدبير معروف و مشهور بود، به گونه اي كه او را عقيله بني هاشم، عقيلة النساء و... لقب داده اند. يكي ديگر از تدبيرهاي او را مي توان دستور وي مبني بر سياه پوش نمودن محمل ها دانست، چنانكه كه فرمود: «محمل ها را سياه پوش كنيد تا مردم بدانند در مصيبت و عزاداري براي كشته شدن فرزندان زهرا هستيم». همين تدبير گرچه از منظر دشمنان مبهوت، ساده و بي ارزش تلقي مي گرديد، اما در درازمدت با تكرار پيام تبليغي خود، زمينه ساز قيام و انقلاب مردم و متزلزل ساختن بنيان يزيديان شد.
رفتارهاي آگاهانه زينب (س) نقش بسزايي در تسريع بخشيدن به حركت تبليغي او دارد؛ «تبليغ همراه با عمل» ايشان سياستهاي از پيش مزورانه دشمنان را در هم پيچيد و كساني را كه خود را تجسم عيني و عملي اسلام معرفي مي كردند، بيش از پيش رسوا ساخت. يكي از موارد عملي تبليغ زينب (س) ضرورت حفظ حجاب است، ايشان در بحراني ترين لحظات زندگي، اهتمام زيادي در حفظ خود از انظار و ديده هاي مردم داشت. راوي مي گويد: وقتي از حج برمي گشتم، وارد كوفه شدم، ديدم اسرا را وارد كوفه كرده اند. امام سجاد(ع) را ديدم بر شتري بدون روپوش سوار و از پاهايش خون جاري بود. در اين هنگام بانويي را ديدم كه بر شتري برهنه سوار است. سؤال كردم: او كيست؟ گفتند: زينب كبري است. فرياد مي زد: اي مردم، چشمهاي خود را از ما بپوشانيد. آيا از خدا و رسولش حياء نمي كنيد كه به حرم رسول خدا (ص ) در حالي كه پوششي ندارند، مي نگريد؟ او مي خواهد با عمل و رفتار خود به جهانيان بفهماند كه حسين(ع) و يارانش براي احياي احكام الهي به شهادت رسيده و زنان و كودكانش به همين دليل به اسارت مي روند، حال آنكه دستگاه حاكمه نه تنها نسبت به احكام الهي بي اعتنا هستند، بلكه احكام الهي را واژگون كرده اند.
مأموريت چهل روزه زينب(س) پيام آور نهضت عاشورا -چنان تأثيرگذار بود كه به تعبيري تلاشهاي بيست و چندساله معاويه و يا پنجاه ساله نفاق جديد، هباء منثور مانند پنبه به دست پنبه زنان و حلاجان ماهر و كاركشته اهل بيت پيامبر(ص) زده شد. اين گونه است كه نظام ولايي و نگرشهاي برخاسته از آن، دوباره چون جوانه اي از ميان خاكستر بيرون زد و يا چون ققنوسي از درون آتش كشته شدگان سربرآورد.اين چهل روزه بود كه كار چهل و پنجاه سال را كرد و اصلاحاتي را به انجام رساند و زمينه براي اصلاحات دايمي فراهم شد و جامعه با اين شيوه آموخت كه همواره نيازمند اصلاحات دايمي است تا عناصر منكر دور ريخته و عناصر معروف جايگزين آن شود.

منابع :

بحار الانوار، ج 4
معالي السبطين
آل بيت النبي في مصر
مبلغان ش 4
زندگاني فاطمه زهرا، شهيدي، جعفر

منبع:روزنامه قدس